دانلود فیلم The Eclipse
کارگردان:
بازیگران:
داستان فیلم کسوف - در حومه رم،"ویکتوریا" نامزدی خود را پس از یک شب پردردسر با "ریکاردو" به هم می زند.او به مرکز شهر می رود تا با مادر خود ملاقات کند و با "پیرو" که یک فروشنده است آشنا می شود.اما رابطه آنها به دلیل طبیعت مادیگرای "پیرو" محکوم به شکست است و...
نظرات کاربران
2نقد فارسی فیلم کسوف (The Eclipse 1962): سکانس افتتاحیه زمانی آغاز میگردد که آنتونیونی قسمت اعظم ماجراها و گفتگوهای انجام شده بین ویتوریا (مونیکا ویتی) و ریکاردو را از ما مخفی کرده است. این مساله از تهسیگارهای مانده در زیرسیگاری و سحرگاه بیرون از ساختمان و چراغهای روشن نمایان است، گویی هر آنچه گذشته به ما مربوط نبوده است و به عنوان گزینشی از پایان یک رابطه نتیجه بحث در اختیار ما قرار میگیرد. به این دیالوگ ویتوریا دقت کنید: «گفتی، میخواستی خوشبختم کنی اما آیا نباید برای ادامه دادن این رابطه من هم احساس خوشبختی بکنم؟» این خلاصهای از آن چیزی است که منتج شده است. ویتوریا با دنیای ریکاردو در مقام یک مرد بیگانه است، در هر صورت معضل ویتوریا (یا یک زن گرفتار آمده در چنگال زندگی مدرن) عدم ارتباط با درون و بیرون مردی چون ریکاردو است. ریکاردو به عنوان مردی که نماینده طبقه مرفه و مهمتر از آن روشنفکر مدرنزده است بی آنکه بخواهد و جستجو کند نمیتـواند محفلی گرم برای آغوش ویتوریا باشد. دکوراسیون خانه ریکاردو و نقاشیهایی که بر گوشه و کنار روی دیوار کوبیده است فضای ذهنی و عینی این مرد را آشکار میسازد. اگر روابط بین مرد و زن را به طور از پیش تعیین شده و کلیشهای به گونهای در نظر بگیریم که زن مرد را محلی برای تمایلات اتکا طلبانه و قدرتمندانه در نظر آورد و مرد به زن به عنوان بستری برای تظاهر احساس و غرایزش در نظر بگیرد، باز هم نکات گمشدهای در رابطه مرد و زن در ابتدای فیلم به چشم میخورد که مهمترین آنها ملموس نبودن عشق در همپوشانی دو دنیای غریب مرد و زن و تبدیل این ودیعه خوشایند به شعر و احساسات متعالیای است که هیچگاه در عمل جواب نمیدهد؛ ویتوریا از دنیای مردانهای که آن را قبل از آغاز فیلم تجربه کرده فراری میدهد و این فرار با باز کردن پردهها و تماشای دنیای بیرون نمود مییابد. رفتن آرام ویتوریا از خانه انعکاس غربت زن امروز از دنیای پر رمز و راز مرد فرداست. آن چیزی که در بستر جامعهای که در آینده درگیر تقابل و گم کردن ارزشهای انسانی است. آنتونیونی نشان میدهد که زنها بیشتر نگران کمرنگ شدن این ارزشها هستند و آن را با دوری کردن از دنیای غریزی مردان بروز میدهند، دقت کنید به پس زدن ویتوریا از عشقبازی با ریکاردو. به طور کلی معضل فیلمساز غربت دو دنیای مونث و مذکر و پیدایش اصطکاک بین این دو دنیاست. ریکاردو سوالهایی صریح میپرسد: «از کی مرا دوست نداری؟ پای کس دیگهای در میونه؟ هر کاری بخوای برات میکنم.»
از شاهکارهای آنتونیونی بزرگ...